زنگ در به صدا درمیآید، کودکی با خوشحالی در را میگشاید اما خبری از پدر و مادر نیست و باید راهی خانه پدربزرگ شود.
شاید این روزها حوصلهمان سر میرود از خانهنشینی خسته و کلافه میشویم و هوس تفریح و مسافرت به سرمان میزند اما همین یک جمله بالا کافی است تا کمی به خودمان بیاییم و شاید اندکی از آلام و رنجهای کادر درمان و خانوادههایشان را درک کنیم. یادمان بیاید کودکانی هستند که هفتهها یا شاید ماهها است والدینشان را ندیده و آنها را در آغوش نکشیدهاند.
احساس و عاطفه، شاید مهمترین نکتهای باشد که دلیل ماندن، تلاش کردن و پیش رفتن تا پای جانشان است. همان سپید پوشانی که شش ماه است خواب و خوراک ندارند، چشمانشان گواه دلنگرانی برای کودک چند ساله یا چند ماههشان است که هفتهها است منتظر دیدارش هستند.
استرسی که همواره در ذهنشان غوطهور است که مبادا خانوادهشان را درگیر این ویروس عجیب کنند و همین سبب چشمانتظاری پدرها و مادرهای همیشه دلنگرانشان است.
همانهایی که رد ماسک روی صورتشان جا خوش کرده است و گرمای هوا را در لباسهای مخصوص گرمتر، تاب میآورند تا شاید گامی در جهت شکست کرونا بردارند.
همین احساس مسوولیت و حس نوعدوستی است که این روزها مدافعان سلامت را بیش از همیشه پای کار نگه داشته است.
همان غریزهای که خستگی نمیشناسد و حسی که غلیان میکند، نتیجهاش تحمل درد و رنج روحی و جسمی و ماهها خستگی است و باز هم دلنگرانی…
از زمان پیدا شدن کرونا در سراسر کشورمان زنان و مردان بسیاری در خط مقدم مقابله با این ویروس قرار گرفتند و همه چیزشان را کنار گذاشتند و تا پای جان پیش رفتند تا برای نجات جان هموطنانشان قدمی بردارند.
در این میان برخی جانشان را از دست دادند و برخی خود درگیر شدند و گاه خانوادهشان را هم درگیر بیماری کردند.
همانهایی که این روزها مورد توجه قرار گرفتهاند و زیاد از آنها نام برده میشود اما آیا وعده و وعیدهای رسانهای عملی شدهاند؟ آیا انگیزهای برای رفع خستگی و ادامه کارشان به آنها تزریق شده است؟ آیا خداقوتی به آنها گفتهایم؟
در میان همه پیشقراولان این عرصه، برخی زوجینی هستند که هر دو در این حرفه فعالیت میکنند و حتی یک روز هم به مرخصی نرفتهاند.
بیمارستان حضرت علیاصغر(ع) در شیراز به عنوان بیمارستان مرکزی در خصوص بستری بیماران مبتلا به کرونا معرفی شد. آن زمان بود که عدهای از ترس ابتلا استعفا دادند و از حق طبیعیشان استفاده کردند و رفتند اما عده دیگری تا پای جان ایستادند و از همه چیزشان مایه گذاشتند تا قدمی در جهت مهار این ویروس بردارند و هموطنانشان را تنها نگذاشتند.
حالا وقت آن است که پس از گذشت شش ماه، ما خستگی آنها را دریابیم و کمی بیشتر از قبل رعایت کنیم، جز در مواقع ضروری از خانه خارج نشده، ماسک بزنیم و از شستن دستها غافل نشویم تا بتوانیم با حفاظت از خود گام کوچکی در جهت رفع خستگی کادر درمان برداریم.
در تماسی تلفنی با سه زوج شاغل در بیمارستان حضرت علیاصغر(ع) شیراز که همگی علیرغم خستگی با روی گشاده پاسخ دادند، خداقوتی به آنها گفته و از درددلهایشان شنیدم.
۱۴ سال است وعده خانهدار شدن شنیدهایم
ایرج سهرابی و معصومه دهقان شیبانی زوجی ۴۲ و ۴۰ ساله هستند که در بیمارستان یاد شده از ابتدای شیوع کرونا تا به امروز مشغول به کارند. معصومه دهقان، پرستار بخش Icu و همسرش کمک پرستار است.
وی که حدود ۱۴ سال است در بیمارستان کار میکند، از ابتدای شیوع کرونا تا به امروز بدون هیچگونه مرخصی و در شرایط طاقتفرسا مشغول به کار است.
در شرایطی که به گفته وی باید جور همکارانی که به کرونا مبتلا میشوند و یا به مرخصی میروند را هم بکشد.
وی با اشاره به اینکه کار در بیمارستان کرونایی آنهم در لباسهای گرم و با ماسک و عینک بسیار سخت است از مسوولان خواست تا پرستاری را جزء مشاغل سخت حساب کرده و یا حداقل حق عفونی را نیز به حکمهایشان اضافه کنند.
دهقان با بیان اینکه همکارانش در بیمارستان به لحاظ جسمی و روحی کم آوردهاند، گفت: واقعا پرسنل بیمارستان خسته شدهاند و اگر بعد از شش ماه هنوز پای کار هستند فقط به خاطر رضایت خدا و کمک به همنوعانشان است.
همین که ما ببینیم یک بیمار کرونایی به لطف خدا و با کمک ما بهبود مییابد و مرخص میشود جای شکر و سپاس دارد و خنده را بر روی لبهای ما مینشاند.
وی همچنین با ابراز گلایه نسبت به تامین خانه برای این قشر گفت: از ابتدا که وارد این حرفه شدم ، برای مسکن نامنویسی کردم اما پس از گذشت ۱۴ سال هیچ اتفاقی نیفتاده است و اگر هم قرار باشد مسکنی بدهند باید دو تا سه برابر حقوقمان قسط بدهیم و این غیرممکن است و ما همچنان مستاجر هستیم.
ایرج سهرابی نیز ضمن تایید حرفهای همسرش با اشاره به سپری شدن موج دوم بیماری گفت: احتمال بر این است که ما یک سال و نیم درگیر این بیماری باشیم پس ضروری است هموطنان به گونهای موارد بهداشتی را رعایت کنند که کارشان به بیمارستان نکشد چرا که واقعا رسیدگی به این حجم از بیمار آن هم بدون همراه برای پرستاران و سایر کادر درمان دشوار است.
وی گفت: ما بیماران نابینا، ناشنوا و حتی جانباز و معلول داشتهایم که مراقبت از آنها بسیار دشوارتر بوده، پس ضروری است که مردم سلامتی خودشان را قدر بدانند و برای کمک به کادر درمان از خود مراقبت کنند چرا که این قشر واقعا خسته شدهاند و دیگر توانایی و انرژی روزهای اول را ندارند.
این پرستار بیان کرد: امروز که موج دوم تا حدی فروکش کرده است خیالشان راحت نشود زیرا با شروع پاییز موج سوم در راه است.
شرایط طاقتفرسای کار، ازدواجمان را به تاخیر انداخت
حسن سوار دشتکی و زهرا مستقیم زوج جوان دیگری هستند که قرار بود در نیمه شعبان جشن ازدواجشان را برگزار کنند اما کرونا با هجومش مانع این ازدواج شد و آنها به دلیل شرایط سخت کاری و افزایش شیوع بیماری هنوز نتوانستهاند زندگی مشترکشان را آغاز کنند.
حسن سواردشتکی با ۲۸ سال سن در واحد تغذیه بیمارستان مشغول و همسر ۲۶ سالهاش در حال گذراندن طرح در این بیمارستان است.
این زوج خواستار تبدیل وضعیت نیروها جهت انگیزهبخشی به آنها برای ادامه کار هستند.
سوار دشتکی با بیان اینکه تاکنون تنها یک میلیون تومان بابت حق کرونا به حساب آنها واریز شده است،گفت: این در حالی است که در شهرهای دیگر مبالغ بیشتری به پرسنل بیمارستانهای ارائه دهنده خدمت به بیماران کرونا پرداخت شده است.
وی از مسوولان خواست تا به پرسنلی که در بیمارستانهای ارائه دهنده خدمت به بیماران مبتلا به کرونا مشغول هستند، بیشتر رسیدگی کنند تا آنها به کارشان دلگرم شده و بخشی از خستگیشان برطرف شود.آنهایی که در دل کرونا عرق میریزند و دست از کار نمیکشند.
همسر وی نیز خواستار توجه به پرسنل طرحی است.
زهرا مستقیم با اشاره به اینکه در ابتدای شیوع کرونا برخی از همردههایش انصراف داده و گذراندن طرح را به زمان دیگری موکول کردهاند، گفت: بچههای طرحی واقعا در دل کرونا هستند و از گلوی بیمار نمونه میگیرند و با جانشان به میدان آمدهاند، خانوادههایشان چه گناهی دارند که با آنها در ارتباط هستند؟ پس روا نیست نادیده گرفته شوند.
وی افزود: چراکه فقط سخن از تبدیل وضعیت نیروهای شرکتی و قراردادی است در حالی که سه چهارم نیروهایی که در بیمارستان با بیماران کرونایی در ارتباط چهره به چهرهاند از بچههایی هستند که طرح خود را میگذرانند.
مستقیم تاکید کرد: اگر قرار است انگیزهای به ما داده و خستگیمان برطرف شود این درخواست را داریم که ما نیروهای طرحی را هم رسمی کنند.
نگران دختر سه سالهمان هستیم
مهرانحقگو ۳۸ ساله، سوپروایزر بیمارستان حضرت علیاصغر(ع) است و همسر ۳۲ سالهاش به نام مریم محمدی در داروخانه بیمارستان مشغول به کار است.
این زوج هم در این راستا از نگرانیهایشان درباره دختر سه ساله خود گفتند که بیماری ریوی دارد.
حقگو در این باره گفت: از ابتدای شیوع بیماری تاکنون این دلنگرانی و استرس وجود دارد که ما بیماری را از بیمارستان به خانه نبریم.
وی افزود: بسیاری از همکارنمان فرزندانشان را به شهرستان یا خانه پدربزرگ و مادربزرگها فرستادهاند اما من و همسرم به صورت شیفتی دخترمان را نگه میداریم.
وی با اشاره به موج دوم بیماری که یک هفته پیش از سرمان گذشت، گفت: در موج دوم واقعا ظرفیت بیمارستان توانایی پاسخگویی به حجم بیماران را نداشت، اما یک هفتهای است اوضاع بهتر شده است ولی این به معنای شرایط خوب نیست و شهروندان همچنان باید پروتکلها را رعایت کنند چرا که بیماران موج دوم بسیار بدحالتر بوده اوضاع وخیمتری داشتند.
سوپروایزر بیمارستان علیاصغر(ع)، گفت: در رسانهها مواردی مطرح و وعده و وعیدهایی داده شده که در عمل به طور کامل اتفاق نیفتاده است اما باید بدانیم وقتی قولی داده میشود توقعاتی ایجاد میکند که اگر به آن عمل نشود، اعتراضهایی را در پی دارد.
پس باید قولی داده شود که به آن عمل میشود.
مریم محمدی، همسر وی نیز از مشکلاتی که با آن دستوپنجه نرم میکند سخن گفت.
وی افزود: از ابتدای کرونا هر دو در بیمارستان درگیر بودیم و با هزار استرس به خانه میآمدیم.
گاهی دخترمان را به خانوادههایمان میسپردیم، اما او طاقت دوری زیاد را ندارد و مجبوریم پیش خودمان نگه داشته و شیفتی از او مراقبت کنیم.
وی با اشاره به اینکه خود و همسرش در خانه نیز از ماسک استفاده میکنند گفت: دخترمان مشکل ریوی دارد و ما با این فرض که ممکن است ناقل خاموش باشیم ، حتی در خانه هم از ماسک استفاده میکنیم و واقعا شرایط برایمان دشوار است در حالی که وقتی از مقابل پارک آزادی رد میشوم مردمی را میبینم که با بیخیالی گرد هم نشسته و در حال تفریح هستند،حتی ماسک هم ندارند.
پس به نظر من اگر قرار است کسی هم از کرونا خسته شود، کادر درمان هستند نه مردم عادی که تنها قرار است ماسک بزنند و از هم فاصله بگیرند و در خانه بمانند.
محمدی درباره وعدههای مسوولان گفت: متاسفانه آنچه قرار بوده، به طور کامل محقق نشده است و همین امر، انگیزه ما را از ادامه کار در شرایط طاقتفرسا از بین میبرد؛ اما خیرین واقعا سنگ تمام گذاشتند و در حد وسعشان به بیمارستان کمک کردند.
وی افزود: بسیاری از همکاران ما نیروهای قراردادی هستند و قراردادهای ۷۹ روزه دارند، اضافهکار به آنها تعلق نمیگیرد و فشار کاری بر روی دوش آنها زیاد است.
یا حتی برخی نیروها طرحی هستند که بر اساس شرایط سنی و روحیشان میتوانند ترسیده و از طرح خارج شوند؛ اما آنقدر متعهد و دلسوز هستند که ماندهاند و تا پای جانشان کار میکنند پس به نظر ضروری میرسد که قدمی برایشان برداشته شود.
حالا ما مردم میمانیم و مسوولان! ما مردم با عمل کردن به آنچه که ضامن سلامتی خودمان و برداشتن باری از روی دوش جهادگران عرصه سلامت است و مسوولانی که باید به وعدههای خود عمل کنند و دغدغه این قشر زحمتکش را دریابند و اندکی بار سنگین کرونا را از روی دوششان بردارند.